توسفارش به نگهداری عـترت کردی نکـنـد رفـته زیـاد هـمه اصل ونـسـبم پشت در بودم و ضرب لگدی،در انداخت سخت فـریـاد زدم،فـضه بـیا در تـعـبم
حمله کردند به ما دست عـلیرابستند تا به بیعـت بـرود حـیـدر عـالی نـسـبم محسنم رفت زدست چون بهزمین افتادم سخت رنجـیـده ازاین طـایـفـۀ بیادبـم خسته از زندگیم،مرگ زحق میخواهم این دعـا بـر لـبـم آید همۀ روز و شـبم
فـصل هجـران من و تو دگر آخـر آمد نـگــران عــلــی و مـردم دنـیـا طـلـبـم
سخـت از مردم شـهر تو پـدر دلگـیرم آورم پـیـش تو ازبهرشکـایتغـضبم